خواهر گلم خواهر گلم ، تا این لحظه: 26 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره
اورانوساورانوس، تا این لحظه: 30 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره
سیاره منسیاره من، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره
للیللی، تا این لحظه: 25 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

🌠سیاره

بدون عنوان

امروز جلسه آخر کلاس خواهر کوچولوم بود ،امیدوارم حسابی پیشرفت کنی گلم و من هی سرمو از داشتن یه همچین خواهر گلی بالا تر بگیرم ....خیلی دوستت دارم واقعا از ته ته دلم 💘💗💕💖    
17 شهريور 1394

بدون عنوان

ديشب ساعت 9بابام اومد رفتیم واسه خرید کتری و گلدون ،کتری خریدیم بعلاوه یک جاجواهري واسه من و خواهرم ،اما گلدون نه...بعدش رفتیم شانديز ساعت 10و45دقيقه بود رسیدیم که بابام گفت بريم خونه آقاجون ما هم از خدا خواسته گفتیم بريم ،رفتیم اتفاقا او نام بیدار بودن طفلک اقاجونم خیلی پیر شده خیلی ضعیف شده خدا سايشو بالاسر ما نگه داره خیلی دوستش دارم خيييلي مهربونه اون موقع شب هی میگفت به مامانم برا بچه ها شام درست کن بخوریم بعد بريم هی ما می گفتیم شام خوردیم ولی باز اصرار میکرد.... اينجا عکس اقاجونم میذارم ...   خیلی دوستت دارم آقاجون ....   ...
17 شهريور 1394

بدون عنوان

امروز پنلها نصب شد و قرار بود که بريم لوستر بخریم ،ولی بابام وقت نداره که با ما بیاد و گفته با عموم بريم ،ولی ما دوست ندارييييييم ...دیگه نمیدونم چی میشه. ...
16 شهريور 1394

بدون عنوان

راستی یادم رفت بگم کاغذ دیواری خونه تموم شد وحسااااابي قشنگ شده ،فردا قراره بیان واسه پنل های توی راهرو و نصب سنگاي پشت تلویزیون و ام دی افاي پایین دیوارها...پس کی تموم ميشه ...
16 شهريور 1394

بدون عنوان

امشب بالاخره رفتیم بیرون. قرار بود بابام ساعت 9بياد که بريم شانديز آب بیاریم و بريم خونه اقاجونم ،ما هم زوووود حاضر شدیم ،اما بابام ساعت 10اومدو گفت من حسابی خسته ام و امشب نمیشه بريم شانديز   گفت میريم یه سلام به حرم میدیم و میريم گلدون می خریم واسه بامبوها ،رفتیم پاساژ گوهرشاد باز بود اما نداشت،من گفتم باید از گل فروشی ها بخریم ،اما گل فروشی هام بسته بودن ،بعد رفتیم سلام دادیم چقدم شلوووغ بود امشب جلوی حرم واسه ماشینا بسته بودن ،اما در کل خوب بود  ...
16 شهريور 1394

بدون عنوان

اینجا رو خیلی دوست دارم برام مثل یه دفتر خاطراته که با مرورش همه احساساتم زنده میشه  الان یه عکس از کودکی خودم میذارم .... ...
15 شهريور 1394

بدون عنوان

به خواهرم گفتم واسه اتاقمون تابلو چی بگیریم ،گفت میخوای خودم بکشم ،گفتم چی ،گفت عکس سازهامون خوبه منم گفتم عالیه فقط چجوری از روی خودش ميکشي گفت کاری نداره که گفتم پس بکش شروع کرد طراحی کردن ،دیروز ساز من رنگ اميزيش تموم کرد که الان عکسش میذارم تا ببینیم و نظرتون بگین ،ساز خودشم از دیشب رنگ اميزيش شروع کرده ،قراره هرچه زودتر رنگش کنه تا بريم دو تا قاب ناز واسشون بگیریم و بزنیم تو اتاق جدید.....                                                                        ...
15 شهريور 1394

بدون عنوان

امروز از ساعت 8صبح نصاب های کاغذ دیواری اومدن واسه نصب کاغذ دیواری هامون ،گفتن تا شب تموم میشه، خدا کنه ...دیشب رفتیم یکم رو سراميکا رو تمیز کردیم واسه امروز،بابام داشت گچ های رو سراميکا و کاشی ها رو با کاردک ميتراشيد ،رفته بود کاشی های توی حموم تمیز کنه که يدفعه یه گچ روی کاشی زیر شیر آب می بینه می ره آمیزش میکنه ولی يدفه سرش که مياره بالا میخوره به شیر آب اونم محکم ...کلی خون اومد از سرش طفلکی. دلم واسش سوخت ،خوب یکی نیست بگه باباجون چرا انقدر حواس پرتی ،دکتر بهش گفته خوبه موهات مانع شده و این که خون اومده وگرنه به مغزت میزد ،خدا را شکر ....
15 شهريور 1394

بدون عنوان

امروز ساعت 11:45بود که از خواب بیدار شدم ،گوشيمو نگاه کردم از جهاد زنگ زده بودن ،زنگ زدم ببینم موضوع چی بوده که گفتن این شنبه کلاس جبرانی گذاشتن ،یعنی داشتم از خوشحالی بال درمياوردم .....چقدر خوب شد ...
15 شهريور 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به 🌠سیاره می باشد